درست نویسی

در نوشتن هیچ محدودیت ِ «کلامی و موضوعی» وجود ندارد !
اگر میبینید کلمه ای را باید بکار ببرید که « بی ادبی » است ، اما معنا را به بهترین شکل میرساند در نوشتنش امساک نکنید کسخلا.

این راننده مشهدی ها هیچ وقت نمیخوان قبول کنن مقصرن!

من نمیدونم چرا 90% راننده ها جدی جدی فکر میکنن من کورم !
از جلو که میان هی ، چراغ چراغ چراغ ، دستشونم یه بند میزارن رو بوق !که چی آخه ؟ کسخلا مگه چارشنبه سوریه این کارا رو میکنین !؟ ( اشاره به اون کلیپ مضحک )
تازه بعد از اینکه همچین میزنن بهت که نصف کاپوتت جمع شه ، میان پایین یخه ات رو میگیرن که چرا داشتی خیابون ِ یک طرفه رو میومدی ؟
پلیس هم میاد بعد از کلی فکر و این چیزا میگه تو مقصری ! خیابونه یک طرفه رو با 50 تا رفتی تو !
میگم بابا 50 تا که سرعتی نیست که آخه !
میگه اونم در نظر نگیرم ، چون گواهینامه همرات نیست ماشینت میره پارکینگ .
زنگ زدم نلفن گویابرای گرفتن عدم خلافی میگه شما هشصد هزار تومن جریمه ی پرداخت نشده دارید .
الان دارم این پست رو براتون از سر ِ چهارراه آزاد شهر مینویسم ، چون داداشم گفته تا ماشین رو نگرفتی حق نداری برگردی خونه .
بازم خدا رو شکر گیر ندادن این خانم چکارته ...

کره خر

اون شب ،
البته نزدیک های صبح بود ....
پشتت آب ریختم گفتم برگرد .
خیلی روز و شب گذشت ،
الان 26 روز ِ که یکی دیگه پشتت آب میریزه
و تو هم همیشه براش بر میگردی ...

خطاب  به خودم :)

عزیزم

شعر !

پزشکی نیست

زور نزن .

البته فقط یک فیلم بود

دیشب داشتم فیلم کینگ کونگ رو میدیدم . جایی که "دوان" داشت جلوی کینگ کونگ میرقصید . به خودم گفتم چقدر جالب !

حتی گوریل ها هم فریب زنها رو میخورن.

در امتداد تاریکی

به پدرم (1327 - 1385 )


طلوع را مچاله کردم
و خورشید از لا به لای انگشتانم چکید،
غوطه ور بر مستی یک عمر تاریکی
شاد و خرامان فریاد کشیدم :
آه
پدر سخن بگو...
به تو آغشته ام.

چهار چوب سحر آمیز من

بوی ناب بهار
عطر خوش اقاقی.

پنجره ام
رو به جهانی باز است
که بادهای جادو از آن می آیند.

تلفن،تخت،تف

به تمام خاطراتم پشت میکنم ،
و فقط میگویم:
ببخشید پشتم به شماست.

حقیقت پنهان است

زماني که بر فراز آبشار
پل هاي آهنين بزنند
کي ميتواني باور کني
فرياد آنان را
که از غرق شدن بيم مي دهند؟

یک پست قبل از آخرین پست (یکی مونده به آخر)

خواهی آمد...

نخواهی آمد.

هستم

باشم

آنجا

نیستم؟

کی؟

چرا؟

مرگ.

توام مرده کابوسی

میبینمت؟

نمیبینمت !

آه .

بودن یا نبودن مسئله این است.

گاهی
چشمانم را که میبندم
میروم جایی میان
این دنیا
و
آن دنیا،
هر دفعه ترازو میگذارم
و می سنجم...
هر طور که حساب میکنم
تا ابد همان وسط بمانم
بهتر است.

ویژه مخاطب خاص (مینا.ب)

آري
من که جانور جنگلي بيش نيستم
کاش تو هم دست کم حيواني باشي
حيواني باشي
تا شايد روزي با آدمي خو گرفتي

وقتی احساس تنهایی کردم

دیشب
وقتی اولین لبخند ماه را دیدم
کسی از پشت سر صدایم کرد،
نرو..
نرو ، بمان
منم ، سایه ات.

روی تختم دراز کشیده بودم.ولی می دیدمت

تو يادت نيست
اما من ديدمت
زماني که کنار ساحل
براي ماهي ها آواز ميخواندي
باور نداري اما
من مي ديدمت
از دريچه کوچک مغزم.

در مسیر گذشته

بر پياده روي خاطراتم قدم ميزدم
به خاطره يک صبح سرد پائيزي با تو رسیدم
چقدر جالب!
اين يکي را هنوز پاک نکرده بودم.

ویژه: ربوده شده توسط خدا

آمدی تا عطسه های بهاری را
با روشنایی لبخندت،
به باغ خواب آلوده زمستانی
پیوند دهی.

چادر

پیچیده خودش را میان کیسۀ سیاهی،
که نه دماغش پیداست و نه دهان،
نه روزنه ای برای تنفس،
گاز اکسیژن از کجا دخول میکند یا خروج
خودش عالم است.
ما که هیچ نفهمیدیم!
همینطور از پسِ کوچه ها میرود و می آید
نه کسی میشنود صدایش را
نه کسی را میدهد جواب.
این کیسه پیچ ها تا تنها هستند بی صدا هستند
وقتی در روضه و مراسم ختم دیده میشوند 
نمادی از  موساد محله ایی اند.
-پری خانم،دیدی شهین خانم موها شو های لایت کرده ؟
-آره اتفاقا دختره کوکب خانم با پسره زینب خانم ریختن رو هم!
و دو خط بالا بیان گر عمق فاجعه است.

پر شده پیاله ها

و اين شب سياه وحشي ام کرده،
نه مي داند رسم مروت
نه مي خواند ره به سلامت
کشان کشان از يخه گرفته مرا و ميکشد از دنبال
که همچو شيري  گرسنه شکارش را.
چاره اي بايد کرد،
اين شب رام نشدني آواره کِش را
خواهم داد رنگ سپيدي !
در فراسوي حجم خالص اين آسمان.

شالی

دلم دلم دلم دلم دلم دلم

برای آرین

پشت سر
باید باشد مردی که
رهنمود من از خاطره
به او باشد.

پل . پل

پل امروز به آینده
پل گذشته به امروز است

ویژه مخاطب خاص (پ.ا)

بر من که ميباري
مست ميشوند کلماتم گاهي

هوی یره

کاش به جای زدن ریشه‌ی مردم،
ریشت رو می‌زدی!

چند سال پیش

تمام ذهنم مشغول بود
به درخت پشت پنجره
که دو پرنده سرگرم ساختن
لانه بودند برای زندگی آینده
غرق در لذت تماشا بودم.
ناگهان معلم گچ را به تخته کوبید،
بامداد!

سه جمله از پسر داییم

you are dead
and die because
I Killed you

از مزایای عضویت در فیس بوک

یارو اومده تو پیج سهراب سپهری پست گذاشته:
«آقای سپهری من عاشق شما و شعراتونم شب ها با شعرهای شما و چشم خیس به خواب میروم، چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید..»
حالا تا اینجاش میگیم اشکال نداره ،دوستش داشته، دو روز بعدش زیر پست خودش کامنت گذاشته که:
« آقای سپهری تورو خدا، جواب مرا بدهید حتی یک سلام... »
الان من سرمو کجا بکوبم دقیقا ؟!!!!!

این شعر مستم میکنه دیونه وار(مخصوصا بیت هفتم)

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهااز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیماییم و آب دیده در کنج غم خزیدهخیره کشی است ما را دارد دلی چو خارابر شاه خوبرویان واجب وفا نباشددردی است غیر مردن آن را دوا نباشددر خواب دوش پیری در کوی عشق دیدمگر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمردبس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی ترک من خراب شب گرد مبتلا کنخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کنبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنبر آب دیده ما صد جای آسیا کنبکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کنپس من چگونه گویم کاین درد را دوا کنبا دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کناز برق این زمرد هی دفع اژدها کنتاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

ايرانسل

مغز کوچکم هميشه درگير
اين سه رنگ بود
آبي
قرمز
طلايي

دلا این یادگار خون سرو است

سر گردانم،
در اين برهوت مبهم مغزم.
جايي که خود ساختم
حالا کمر به نابودي من گرفته.
گمشده ام در اين بيابان.
کاش وقتي مي ساختمش،
کمي هم به يک چاه آب
يا چند درخت براي سايه
و چند حيوان که نشان دهند بقا ممکن است
مي انديشيدم.
يا فکر يک آبادي را
که حرفه مردمش مجسمه سازي باشد.
تا از اين خاک ناچيز هزاران بت بي جان خلق کنند.
آنگاه من از روح افکارم در آنان مي دميدم!
تا دوستان تازه من شوند.
و يک راهنما
که در اين برهوت
راه آن آبادي را نشانم دهد !

پست به یاد حسین پناهی

به خیالت چنار، گنجشک میفهمه؟
لاک پشت برای میمون جشن تولد میگیره ؟
حاجی لک لک عاشق دختر درنا میشه ؟
کبوتر جنازه پروانه رو توی تابوت میزاره ؟
تابستون دنبال روح مگس مرده میره می گرده؟
به بهار چه که پلنگ سر زا رفته.
زمستون میشینه برای جغد دلتنگ تار و سنتور میزنه ؟
تو عروسی سوسمار فیل عربی میرقصه ؟
گربه کی بخاطر سر و صداش از یه پیرمرده تنها،
که سه ساعت تو سکوت فکر کرده تا اسم زنش یادش بیاد
عذر خواهی کرده ؟
آرزوی گل نسرین اینه که به جای گل نسرین
جوجه تیغی باشه.
سردمه.
مثل یک بابونه که تو گوش تردش باد
هی میخونه.
ما چرا میبینیم ؟
ما چرا میفهمیم ؟
خوب مگسم میبینه!
گاو هم میبینه!
اما میبینه که چی بشه؟
میبینه که مگس به جای قند نشینه رو منقار مرغ مگس خوار.
گاو به جای گوسالش کره خر لیس نزنه.
خیلی هم خوبه که ما میبینیم
وگر نه کفشامون لنگه به لنگه میشد
اگه ما نمیدیدیم از کجا میفهمیدیم که سفید یعنی چه؟
که سیاه یعنی چه ؟
سرمون تاب میخورد
پامون گیر میکرد به سنگ
از کجا میفمیدیم بوته ای که زیر پامون له میشه کلم یا گل سرخ؟
هندسه تو زندگی کندوی عسله
چشم آدمی زاده.